Wednesday, September 1, 2010

نمیدانم چرا اینجا انگار قهوه خوردن مزه دیگری دارد !البته نه اینکه چیزی در دنیا بتواند جای یک لیوان چای داغ خوشرنگ در لیوان دسته دار شیشه ای را که بخار از سرش بلند میشود بگیردها ،نه ، ولی گاهی قهوه خوردن در یک فنجان چینی با شکلات کیف خاصی دارد .و چیزی که عجیب است این است که اینجا انگار یک کوچولو کیفش بیشتر است .واقعاچرایش را نمیدانم .آخرین پست توکای مقدس را که خواندم دو تا تصمیم قشنگ گرفتم.اول فکر کردم ایران که برگردم با الی و ازی حتما یک روز عصر شایدم صبح میریم ته پاساژ ونک توی کافه فنجان اول با هم قهوه میخوریم و حرفهای خاله زنکی  میزنیم.(کی گفته موقع قهوه خوردن تو یه کافه با کلاس حتما باید حرفای روشنفکرانه زد؟).بعدش هم تصمیم گرفتم گاهی گداری کتاب و دفترهایم را بر دارم بروم همین کافه نزدیک خانه مان یک قهوه سفارش بدهم و همانجا پشت یک میز بنشینم و درس بخوانم .ببینم چه مزه دارد . قهوه اش که البته میدانم به خوشمزگی انی که توی خونه دارم نیست ولی درس خواندنش را نمیدانم شاید خوش مزه تر باشد.


No comments:

Post a Comment