Friday, September 3, 2010

 چهار چهار شنبه را خواندم .چه خوب که کتاب با "تو خفه میشوی یا من" شروع میشود .این داستان را دوستش دارم .اصلا اول این قصه را در سایت ادبیات ایران خواندم که بعد دلم"
خواست کتابش را هم بخوانم . "بزک" را هم که به دلم چسبید نمیدانم اولین بارکجا خوانده بودم .ولی بیشتر کنجکاو کتاب شدم .سومیش" گروه اکثریت" بود که توی وبلاگ خود نویسنده پیدایش کردم و نه به اندازه دو تای دیگر ولی خوشم آمد .کتاب که به دستم رسید خوشحال شدم .رنگ جلدش و طرح رویش شاد بود .از راست باز میشد ! فارسی نوشته بود!میتوانستم تمامش را بخوانم ،میتوانستم تمامش رابفهمم ‎،نه فقط نوشته ها را که ننوشته ها را هم حتا . برعکس کتابهای اینجا  که از نوشته هایش هم همه را نمیفهمم .زود خواندم .همیشه تند کتاب میخوانم ,اگر فارسی باشد!, و باز همان سه تا را دوست داشتم نه بیشتر .سه تا از یازده تا کم نیست .گاهی یک مجموعه داستان را میخوانی و هیچ کدامش را دوست نداری به نظرم به خواندنش میارزد. زنهای داستانهایش خیلی واقعی هستند . آدم درکشان میکند . دلش میگیرد ولی نمیسوزد. داستان ها روان و ساده هستند. این شاخه ان شاخه نمیپرند و حرف اضافه هم ندارند .کتاب بعدی که بیاید میگویم باز کسی برایم بفرستد .شاید هم ان وقت ایران بودم و خودم خریدم .یک داستانش را توی وبلاگش خوانده ام وخیلی دوستش داشتم .اسمش بود "چشمهایی که مال توست" یا میخرم یا میگویم کسی برایم بفرستد. 


No comments:

Post a Comment