چند وقت میشود که چیزی ننوشته ام؟خیلی وقت. و چقدر زیاد دلم می خواهد این همه فکرهایی را که توی سرم می چرخد جایی زمین بگذارم. چقدر دلم برای نوشتن تنگ شده.باید برگردم. غبارها را بگیرم و چراغها را روشن کنم. به همین زودی... امشب... فردا...
Monday, August 8, 2011
Monday, January 17, 2011
سیل وحشتناکی بود.ما ۱۴۰۰ کیلومتر از بریزبین فاصله داشتیم ، این اما دلیلی برای حس نکردن فاجعه نبود ، ان هم وقتی از جائی آمده باشی که همیشه گوشه ای از ان مردم دست به گریبان یک حادثه تازه، برای زنده ماندن میجنگند . من سیزده ساله بودم که ان همه آدم توی زلزله رودبار مردند و ان همه شهرها با خاک یکسان شد . خیلی سال طول کشید که وقتی از مسیر جاده تهران میگذشتیم چهره شهرها ان قدر عادی شده باشد که سی و یک خرداد ان سال را یادمان نیاورد .بریزبین اما این طور که من دیده ام زود از نو ساخته میشود . خیلی زود تر از خرابه های سرزمین من . پای اخبار که مینشستم اگرچه دلم میگرفت برای آنهائی که خانه هاشان تا سقف زیر آب بود اما یک جورهائی دلم قرص بود تهش . میدانی مثل چی میماند یک وقت تصویر یک بچه ای را میبینی شیون میکند حتا اگر دلت بسوزد میدانی پدر و مادرش جائی همین دوروبرها هستند و میرسند و این طفلک معصوم به زودی در آغوش گرمشان آرام میگیرد . حالا همین بچه را اگر بدانی پدر و مادرش هر دو مرده اند ، جگرت میسوزد ، قلبت پاره میشود . اشکت در میاید . برای من و در ذهن من سیل زده های بریزبین پدر و مادر داشتند .نخست وزیری که در روز چندم بعد از سیل در کنفرانس خبری از شدت ناراحتی و خستگی غش کرد ،نخست وزیردیگری که روز دوم حادثه برای ۱۰ نفر کشته شدگان ان سیاه پوشید . وزیر امور خارجه ای که چمدان به سر داشت خانه اش را خالی میکرد . هلیکوپترها و خلبانان آموزش دیده ای که دهها نفر را از بالای پشت بام ها نجات دادند . ارتشی که در سابرب ها در تک تک خانه ها را میزد تا مطمن شور سالمندان و افراد ناتوان منطقه را تخلیه کرده اند . مراکزاسکانی که درش اتاق بازی بچه ها خیلی مهم بود . و دولتی که برای جمع و جور کردن این همه عمق فاجعه به هیچ کمک بین المللی نیاز پیدا نکرد . سیل بریزبین تا امروز کمتر از بیست کشته به جا گذشته است .و من باور دارم که تمام خرابیها اگر چه سخت اما خیلی زود درست خواهد شد .این را از صف طولانی داوطلبان تمییز کردن خیابانها میشود حدس زد. برایشان دعا میکنم و ته دلم زار می زنم برای بدبخت های سیل زده برزیل که انها و ما باقی کشورهای جهان سوم همان یتیمهای بدبختی هستیم که در سرزمین ها مان جان آدمی هیچ نمیارزد
Subscribe to:
Posts (Atom)