کسی که الان خاطرم نیست کی بوده گفته :نوشتن برای فراموش کردن است نه بیاد آوردن .
گاهی درست است .اما خیلی وقتها هم مینویسیم تا چیزهائی که یادمان رفته را به یاد بیاوریم .مینویسیم تا باور کنیم و یا باورهائی که با گذشت زمان رنگشان پریده را دوباره پررنگ کنیم .
و من میخواهم حالا به یاد بیاورم که برای به دست آوردن هر چیز باارزشی باید بهای ان را پرداخت. برای رسیدن به هر جای بلندی باید پله ها را بالا رفت .برای رفتن به هر خانه تازه ای باید خانه قدیمی را ترک کرد .
میخواهم به خاطر بسپارم که قائده اش این است که تو باید از زندگیت درس بگیری و هر درسی تا وقتی که خوب یادش نگیری دوباره و دوباره تکرار میشود وروزی که تمام شود یعنی که آنچه لازم بوده آموخته ای .
و هرگز یادم نرود که خدائی که خیلی بزرگ است همین نزدیکی هاست .و اینکه هیچ وقت تنهایم نگذاشته و به حال خودم رهایم نکرده است .که اگر آرام نیستم یعنی اورا فراموش کرده ام ،اگر نه تمام تلخیها ،سختیها و هر"های" دیگری نمیتواند دلم را بلرزاند اگرکه باور داشته باشم او مثل همیشه پشت من ایستاده است .